بگـذارکـه آیـینه ی مِـهر تـو بمـانم
باغَمـزه ی تو مثنوی عـشق بخوانـم
بگـذارکه در عاطـفه ی سبز نگـاهت،
پایـیز نگـاهـم به نگـاهـت بنـشانـم
پروانه صفت پَـرزده ام تـا سرکـویَت
شایدکه خـودم را به نگـاهت برسانـم
حـالاکه گِـرِه خورده دلـم باسرِ زلفت
یک قطره محبت به نگـاهی بچشانم
مِهرت زده مُهری به دلم یوسف زهرا
درسایه ی مِهرت غم ازاین سینه برانم
سـرگشته ی یک لحظـه دیـدار توهستم
عمری است که دروادی حیرت نگرانم
ای کـاش که یک بار دعـایم بکُندگُـل
تاغصّـه ی دیریـنه ازاین دل بتکانـم
قاسم یزدانی